دوستان

۸ مطلب با موضوع «جامعه و فرهنگ» ثبت شده است


نه به مناسبت هشتاد و چهارمین شهرآورد تهران

به مناسبت ورود به مرحله‌ی پیشا انتخاباتِ ریاست جمهوری


شعری از مرتضی امیری اسفندقه | با صدای علی فرساد

 

حضور گمشده‌ی صدهزار آدم گم
حضور وحشی رنگ
طنین نعره‌ی مسلول و خنده‌ی مسموم
طنین دغدغه، جنگ


یکی به عربده گفت:
درود بر آبی
به هر کجا که رَوی رنگ آسمان آبی‌ست


به طعنه گفت کسی با غرور و بی‌تابی:
ولی نبود آبی 
میان هیچ رگی خون هیچکس هرگز؛
درود بر قرمز


فضای ساده و سبز زمین آزادی

در انفجار صدای ترقه‌ها در دود

نود دقیقه کدورت، نود دقیقه کبود


در آستانه‌ی در
غریب و غمزده طفلی کنار وزنه‌ی پیر
به فکر سنجش وزن هزار ناموزون
و پیرمردی گنگ،
تکیده، تشنه، به دنبال لقمه‎‌ای روزی
کدام استقلال؟   کدام پیروزی؟

۲۷ بهمن ۹۵ ۰ نظر

اول- برای دختران قربانیِ حادثه متاسفم.. خیلی متاسفم. شاید به خاطر کشتارهایی که هر روز توی غزه و سوریه و عراق می بینیم قلب مون سخت و قسیّ شده، و الا اگه مسلمونی از اندوه بمیره، نباید ملامتش کرد.. چنان که علی علیه‌السلام همینو درباره دزدیدن وحشیانه­ی خلخال از پای زن یهودی گفت.

دوم- کسانی که بدون هیچ دلیل و اثباتی این اتفاقات رو انداختند گردن حزب‌اللهی و بسیجی و هر چی فحش بلد بودند ادا کردند.. به این کاری ندارم که حقیرند و درگیر عقده‌های درونی.. اما منتظر باشید، وقتی نیروی انتظامی مجرم‌ها رو گرفت و در صدد مجازات براومد، همینا کمپین حقوق بشر راه میندازن و عکس پروفایل عوض می‌کنن..

شاید به همین خاطر به این آدما می‌گن «عوضی»! چون نون رو به نرخ روز می‌خورن و موضعشون با امواج منافع و اغراض عوض می‌شه. یعنی حتی از خراشیده شدن صورت و له شدن روح یک دختر هم نون می‌خورن. عوضی‌ها به بهشت نمی‌روند..

گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند

وقتی غبارِ معرکه بنشست می‌رود

اینجا کسی برای خودش حکم می‌دهد

آن دیگری همیشه به پیوست می‌رود

بیراهه‌ها به مقصد ِ خود ساده می‌رسند

اما مسیرِ جاده به بن‌بست می‌رود

شعرِ افشین یداللهی

۲۹ مهر ۹۳ ۰ نظر

امروز

لفظ پاک حزب الله

گویا که در قاموس روشنفکر این قوم

دشنام سختی است!

اما

من خوب یادم هست

روزی که روشنفکر

در کافه های این شهر پر آشوب

دور از هیاهوها

عرق می خورد

با جان فشانی های حزب الله

تاریخ این ملت

ورق می خورد

|سید حسن حسینی|

 

پ.ن: سید حسن حسینی دردمند بود.. با روزمرّگی و عافیت­‌گزینی میانه‌­ای نداشت. عمیقا درد می‌­کشید.. دردِ انسان بودن.. اگر او امروز بود، اگر قیصر و آوینی بودند، آن‌ها هم مثل حاتمی‌کیا دردشان می‌گرفت.. +

۱۲ مهر ۹۳ ۱ نظر

 یک آدم اصولیِ حق‌مدار، طرفداری منصفانه را 

 به بی‌طرفی مذبوحانه ترجیح می دهد 

 

پ.ن

این ژستای بی‌طرفانه‌ی کج‌دار و مریزِ حال به هم زن که آدم از بعضیا می‌بینه، دُم خروسه.. یه وقتی یه جایی بیرون می‌زنه.. بی‌طرفی، گاهی دروغ است.. عدم موضع، گاهی خودش یک موضع منفعلانه است. به قول اون که گفت: گاهی سکوت، همان دروغ است؛ کمی شیک‌تر، روشنفکرانه‌تر و با مسئولیتِ کمتر!

۲۹ ارديبهشت ۹۳ ۰ نظر

علی‌رغم این‌که درشت‌گویی این روزهای شهرستانی‌ها چندان پسندیده نیست، اما اعتراض‌شان حرف حساب است. دوگانه‌ی «تهران - شهرستان‌ها» تا وقتی به مرکزیّت سیاسی اشاره داشته باشد مقبول است.. اما واضح است که تبعیض در امکانات شهروندی، اقتصادی، رفاهی و رسانه‌ای برای شهرستانی‌ها قابل تحمل نیست.



حق دارند گله داشته باشند که یک طوفان هرچند نادر در تهران، چنین سر و صدایی به پا کند اما مشکلات طولانی مدت و به مراتب مهمتر شهرهایشان (مثل نبود آب و گاز، یا آلودگی همیشگی اهواز) بدون بازتاب رسانه‌ای و پیگیری مورد نیاز روی زمین بمانند..

رفاه‌زدگی (نه رفاه) و قیافه‌ی حق به جانب پرمدّعای «بچه تهرونی»‌ها هم شدیدا روی مخ‌شان است.. اساسا «بچه تهرون» موجود عجیبی است! محصول و تابعی از کلان‌شهر مدرن.


پ.ن

اگر دقت کنیم، در چند سال اخیر غالب کمپین‌ها و پویش‌های مجازی، موج‌هایی بر پایه‌ی هیجان و احساس بوده‌اند و شدیدا فاقد منطق.. از جریان لیو مسی بگیرید تا همین 5 مرزبان ایرانی، که همراه با زوایای نادرستی بودند.

و گاهی به این فکر می‌کنم که چرا باید «تهران را ایران بدانیم» و «فیس‌بوک را بازتاب واقعی دنیای زندگی‌مان».. ؟!

۲۱ ارديبهشت ۹۳ ۰ نظر

یک مسیر عقلانی را می‌توان در عمود زمان ادامه داد و با استحکام طی کرد، اما موجی که با هیجان و افراط و غلبه‌­ی هوی طراحی شود، طوفان می‌کند و هراس می‌آورد و ویران می‌کند و عاقبت فرو می‌نشیند..

طوفان اگر فروبنشیند عجیب نیست

پایان بی‌دلیل دویدن، نشستن است

 

پ.ن

امروز ساعت 5 بعد از ظهر، زمین تهران تاریک شد، و آسمانش سرخ؛

و این، نشانه‌ای است از نشانه‌ها ..


۱۵ ارديبهشت ۹۳ ۰ نظر

# بی‌بی‌سی(BBC): وقتی مردم مصر و تونس قیام می‌کنند می‌شود «بهار عربی»، وقتی همان‌ها در سوریه آدم می‌کشند می‌شوند «تروریست‌های اسلام‌گرا».

 

# سیمای ملی (IRIB): وقتی مردم مصر و تونس قیام می‌کنند می‌شود «بیداری اسلامی»، وقتی همان‌ها در سوریه آدم می‌کشند می‌شوند «تروریست‌های سوری».

 

تصویر بالا یک تصویر مبالغه شده‌ی جذاب است، از همان تقابل‌هایی که در ژورنالیسمِ شبکه‌های مجازی خریدار دارد. ولی به هرحال، اگر مستندات و ابعاد دقیق ماجرا را نادیده بگیریم، این چیزی است که کم و بیش در همه‌ی رسانه‌ها (خودی و غیرخودی) در جریان است.

 هر دو دارند کارشان را می‌کنند. آن چه در این میان قابل بررسی است قوانین حاکم بر «افکار عمومی» است. شاید با انواعی از این «کانالیزه کردن‌ها» مشکل داشته باشیم، اما اصل ضرورت «مدیریت خبر» را نمی‌توان زیر سوال برد.

 در این میان کسی که خیال می‌کند بی بی سی، تلوزیون خصوصیِ آزاد بی‌طرف است و صدا و سیما تلوزیون دولتی است! یا مثلا فکر می‌کند صدا و سیما هر آنچه در متن واقع اتفاق می‌افتد را منعکس می‌کند و باید بکند.. هر دوی اینها نه رسانه را می‌شناسند، نه افکار عمومی را. به هرحال ما به تأملاتی جدی نیاز داریم درباره «عدالت رسانه‌ای» و «مدیریت خبر» و «مهندسی افکار عمومی».. به عبارت دیگر، «مهندسی افکار عمومی» چه نسبتی با آزادی دارد و چه نسبتی با عدالت؟ 

 

۲۲ بهمن ۹۲ ۰ نظر

[نقدی بر موضوع ناشناسی های گروه موسوم به انصار حزب الله]

انسان می‌ایستد، می‌نشیند، می‌گوید، می‌خورد و می‌خوابد.. انسان «عمل» می‌کند، اما هر عملی برخاسته از اراده‌ای است، و هر اراده‌ای محتاج به شوق، و اشتیاق یا بر پایه‌ی بینش‌هاست یا بر شانه‌ی گرایش‌ها. ریشه‌ی هر عملی در انسان، یا علم او به مصالح و منافع عمل است، و یا میل او به لذت از عمل. به گونه‌ی اول «فعالیت‌های تدبیری» می‌گوییم و گونۀ دوم را «فعالیت‌های لذت‌محور» نامگذاری می‌کنیم. 

فعالیت‌های لذت‌محور مثل کارهایی که انسان از بچگی شروع می‌کند همگی مبتنی بر احساسات، خلقیات و غریزه‌اند: واکنش‌هایی که نشان می‌دهد، خشمی‌که بروز می‌دهد، خواسته‌هایی که دارد و… . این‌گونه فعالیت‌ها تا وقتی بریده از تدبیر و عقل بروز می‌کنند، هیچ ضمانتی برای درستی و شایستگی‌شان وجود ندارد. احساسْ تابعِ جذب و انجذاب است و هر جا کششی باشد، در انسان نیز گرایشی پدید می‌آید. البته این سنخ فعالیت‌ها را نمی‌توان از انسان گرفت، اما می‌توان به تعادل رساند. طبق نظام انسان‌شناسانه‌ی اسلام، فعالیت‌های لذت‌محور انسان باید تحت محکمه‌ی عقل قرار بگیرد و اساسا وجه فرق او با بقیه‌ی حیوانات در همین است. 

اما عقل اهل چون و چراست، اهل مصلحت‌سنجی و استدلال است. عقل اهم و مهم می‌کند، عقل از بین راه‌ها آسانترین و بی‌هزینه‌ترین و بازده‌ترین را انتخاب می‌کند.. در واقع این مهم‌ترین قسمت ماجراست که عقلْ پرسش‌گر است، و انتخاب‌گر. از همین رو تردید می‌افکند و باز می‌دارد. عقل را از عِقال گرفته‌اند و عِقال را عرب، برای زانوبند شتران به کار می‌برد.

از طرف دیگر، انسان آرمان‌خواه است، برای خودش باید و نباید دارد، اصول دارد، خط کش دارد.. برای انسانِ اصولی، چیزهایی به عنوان «ارزش» مطرح است و اگر این ارزش‌ها برخاسته از ایمان مذهبی و عشق به یک فرد باشند، چنان گرمی‌ و شوری در جان آدمی‌ می‌‌افکنند که تا آخرین قطره‌ی خونش و تا پایِ دار بر این آرمان‌ها پایداری می‌کند. زندگی در نظر چنین انسانی یک اثر زیبای هنری و بی‌«جهت» نیست که باید از آن لذت برد، بلکه زندگی یک معادله است، با تمام پیچیدگی‌های یک معادله‌ی چندمجهولی.. این انسان درد دارد، دغدغه دارد، اهل مطالبه و مبارزه است، برای آرمانش در هر میدانی تن به کار می‌دهد، سلاح بر می‌دارد، قلم به دست می‌گیرد، فریاد می‌زند و

ما به این انسانِ اصولی دردمند که گرایشات فطری آرمانخواهانه‌اش با ایمان مذهبی گره خورده و غیرت انقلابی در رگ‌هایش می‌جوشد در یک کلمه می‌گوییم «بسیجی» و تمام. سخن در چرایی این احساسات انقلابی نیست، که این بین من و مخاطب من، مسلّم و پذیرفته شده است و ذهن‌ها خالی از دلیل و برهان نیست.. بل سخن در عقلانیت و اعتدال آن است.

***

۰۸ آذر ۹۱ ۰ نظر