دوستان

۶ مطلب با موضوع «فلسفه و علوم اجتماعی» ثبت شده است


 اگر درهای ادراک باز می‌شد

هر چیز همانطور که هست بر انسان ظاهر می‌شد، لایتناهی 

ویلیام بلیک

  

در این یادداشت بدون توجه به مسائلِ مربوط به نقد سینمایی -یعنی فرم، فیلمنامه، شخصیت‌پردازی و غیره- صرفاً با نگاهی مروری و روایت‌محور به بخش‌هایی از فیلمِ دکتر استرنج (2016) می‌پردازم. شاید لازم باشد یادآوری کنم که این فیلم، همانند برادر بزرگترش ماتریکس، همانقدر که در جلوه‌های ویژۀ بصری جالب توجه است اما به لحاظ فرمِ سینماییْ فیلمی ضعیف و دچار دیالوگ‌زدگی و نمادبازی است، و از قضا من با همین دیالوگ‌ها و نمادها کار دارم نه با خودِ فیلم. دستمایه قراردادنِ این روایتِ سینمایی در واقع بهانه‌ای است برای طرح دغدغه‌هایی فلسفی و تأمل دربارۀ چند پرسش مهم. روایت فیلم در اینجا نه موضوعی برای نقد هنری و زیبایی‌شناسانه بلکه صرفاً یک مورد مطالعاتی است.

تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

 

 

۱۷ بهمن ۹۶ ۱ نظر

[سه‌زاویه در بازنمایی فروریختن ساختمان پلاسکو ]

  

روایت اول | بلوک‌های پروئیت‌ایگو، منفجر می‌شود

تجربه‌‌ی سکونت در ساختمان‌های بلند که پس از انتشار اصول مدرنیسم به عنوان الگوی سکونت جدیدِ انسان مطرح شد، اگر چه بخشی از دست‌آوردهای فنی بشر و پاسخی به مشکلات افزایش جمعیت در شهرها بود ولی به سرعت نقاط ضعف خود را نشان داد و کمتر از یک دهه پس از آن موج انتقادات آغاز شد. تا اینکه به قول چارلز جنکس: «در ساعت 3 بعد از ظهر روز 16 مارس 1972 با انفجار و تخریب مجموعه‌ی "پروئیت‌ایگو" که دقیقاً بر اساس منشور CIAM و دستورالعمل‌های مدرنِ مسکن ساخته شده بود، معماری مدرن مُرد».* 

۳۰ دی ۹۵ ۰ نظر

استیون هاوکینگ گفته بود: 

«طرز کار جهان را درک می‌کنم، اما علت محبوبیت ترامپ را نه»! +


از این بگذریم که ادعای اولش مقداری پوچ و حماسه‌سرایانه است، اما قسمت دوم جمله‌اش دارای اهمیت است. وقتی کسی از علم به سمت «علم‌گرایی محض» حرکت کند، و «مرده‌باد فلسفه» سر دهد، و زیربنایی برای علوم انسانی/ اجتماعی نداشته باشد، قابل درک است که چرا نمی‌تواند علت محبوبیت ترامپ ـ و بسیاری چیزهای دیگر ـ را درک کند، چون ابزار این درک را مچاله کرده و دور انداخته است.


۰۲ دی ۹۵ ۰ نظر

توضیحی در باب مسیحیزه کردن الهیات شیعی


[غدیر، تلاش مردی‌ست در اوج دموکراسی، که منصب بر حق خویش را به خاطر رأی مردم کنار می‌نهد و تا انتخاب مردمش، انتخاب خدا را پاسخ نمی‌گوید]. 

این جمله‌ای است که عدّه‌ای از طرفداران دکتر شریعتی دست به دست می‌کنند و به او نسبت می‌دهند. ولی من نمی‌دانم نویسنده‌اش چه کسی است. مسئله‌ام این است که تقابل میان مردم و خدا، چقدر اسلامی و چقدر مسیحی است؟! گوینده می‌توانست به جای ایجاد تقابل میان «مردم» و «خدا» (که شاید به انگیزه‌ی بالابردن بار خطابی مطلب طرح شده باشد) این گونه بگوید: «و تا رشد و بلوغ مردمش صبر کرد و از هیچ هدایت و تعلیم و ارشادی دریغ نکرد».


این جمله‌، من را یاد فیلم نوح ساخته آرونوفسکی انداخت. در این فیلم هم نوح (با بازی راسل کرو) به خاطر خواسته‌های خانوده‌اش، انتخاب خدا را پاسخ نداد و نافرمانی کرد. اگر دموکراسی غربی در چنین تقابلی با «فرمان خدا»ست، که هست، پس چه اصراری داریم آن ‌را روی علی بن ابیطالب پیاده کنیم؟ و اگر مراد از دموکراسی، صرفا پذیرش مردم است، دیگر چه نیازی بود این مسئله را روی یک تقابل بنیادین پهن کنیم؟! تقابلی که در فرهنگ اسلامی ریشه و مبنایی ندارد. 

گوینده اگر همان متن را ادامه می‌داد، طبیعتا در ادامه‌ی آن شور و حرارتِ مردم‌محورانه و بعد از مدح علی (ع)، باید امام حسین را ذمّ می‌کرد و می‌نوشت: تلاش حسین بن علی، غیردموکراتیک و هرج و مرج‌طلبانه بود!


در الهیات سیاسی شیعه، انتخاب خدا هیچ گاه «اکراه بر مردم» نیست. همین سکوتی که علی کرد، اطاعت خدا بود. وجود چنین تقابلی میان «خدا» و «مردم» اساسا برای دین ما و فرهنگ ما نیست. این چیزی است که در تطور اجتماعی/ تاریخیِ مسیحیّت پیدا شده و در قرون اخیر به آثار فکری و هنری مسیحیان راه پیدا کرده، اما بعضی از ذوق‌زدگانِ تازه به دموکراسی رسیده، همین را گرفته‌اند و در این‌جا قالب زده‌اند!

۲۶ فروردين ۹۴ ۰ نظر

تا این لحظه 450 نفر در غزه شهید شده‌اند، 3500 نفر مجروح، چندهزار آواره و 660 خانه که با خاک یکسان شده‌اند. الان اصلا صحبتم سر اینها نیست.. الان نمی‌خواهم از بمب‌های دایم (DIME)، از به کارگیری گاز سارین در بیت حانون، و از ابعاد اتفاقات «الشجاعیه» سخن بگویم و از این‌که هواپیماهای اسرائیلی کیلو کیلو میخ (+++) روی سر مردم پرتاب کرده است.. مردمی که هفت سال است به جرم اینکه پدر و مادرشان فلسطینی بوده و در غزه متولد شده‌اند، در محاصره‌اند ..

الان فقط می‌خواهم بگویم که از این 450 شهید، بیش از 112 نفرشان کودک بوده‌اند.. در برابر یک رژیم کودک‌کش، کمترین چیزی که آدم باید داشته باشد، نفرت است.. عده‌ای از این هم دریغ می‌کنند!

وقتی سازمان ملل و مدعیان حقوق بشر، این‌گونه در مقابل این فجایع خفقان گرفته‌اند، با خودم فکر می‌کنم سخیف‌ترین کار و تلخ‌ترین شوخی که یک دانشجو می‌تواند با خودش بکند، جدی گرفتن مبانی تئوریک و مباحث آکادمیکی است که در دانشگاه‌ها به اسم فلسفه و حقوق به خورد او می‌دهند.

من با تمام وجود، آن لات بی‌سروپای عوامِ بی‌سواد و لامذهب را ترجیح می‌دهم، که رسما هیچ چیز بارش نیست اما یک جو وجدان برایش مانده است. او را ترجیح می‌دهم چون نه اومانیسم و حقوق بشر می‌فهمد، نه ژئوپلتیک خاورمیانه و نه پروتکل‌های یهود.. اما می‌فهمد که بی‌طرفی میان ظالم و مظلوم، نه بی‌طرفی است و نه روشنفکری.. اسمش چیز دیگری است.

 

عکس: اینها کودکانی هستند که در بمباران سفاکانه‌ی «الشجاعیه» پدر و مادرشان کشته شدند+ . همین


۰۵ مرداد ۹۳ ۱ نظر

به بهانه‌ی اوج گرفتن جنبش وال‌استریت
بخش‌هایی از یادداشت وفاق اجتماعی، سید مرتضی آوینی


ما نمی‌توانیم به عالم جدید پشت کنیم و چشم از تکنولوژی و علوم جدید بپوشیم، اما در عین حال هرگز نخواهیم توانست بر محور توسعه تکنولوژی آن سان که در غرب روی داده است وفاق اجتماعی پیدا کنیم . توسعه تکنولوژی در غرب با غلبه روحیه سرمایه داری و نفی شریعت ملازمه داشته است و این امر به تبع تمدن غرب تنها در میان اقوامی محقق خواهد شد که هویت تاریخی مستقلی ندارند و یا در ذات دین و سنت ها یشان ممانعتی در راه رویکرد به این شریعت جدید که با اومانیستی غرب ظهور کرده است وجود ندارد در ژاپن نه تنها دین و سنت چون عاملی بازدارنده بر سر راه توسعه تکنولوژیک و رشد سرمایه داری عمل نکرده است، بلکه بالعکس، دین شینتو و سنتهای کهن ژاپنی چون خاک آماده ای است که شجره سرمایه داری و تکنیک در آن ریشه دوانده است. مهم ترین صفاتی که شینتو ئیسم را آماده گر قبول این روح جدید ساخته آن است که شینتوئیسم یک دین اسطوره ای و کاملآ ابتدایی است که نظام اخلاقی منسجم و معینی نیز ندارد و به عبارت دیگر ، این دین دارای شریعتی ثابت و معین نیست.

روشنفکران غرب زده و یا وابسته در کشور ما ، با علم به این حقیقت که روح عرفان اسلامی _ و به عبارت بهتر عرفان شیعی _سد راه قبول شریعت علمی جدید است ، سعی دارند که با عرفی کردن تفکر غربی و اعمال رفرم های پروتستانتیستی در تفکر دینی، این مانع را از سر راه بردارند و بسیاری از روشنفکران متشرع نیز بدون خود آگاهی و از سر جهل نسبت به تبعات مساعی خویش، با این تلاش ها همراهی و هم سویی می کنند .تهاجم فرهنگی غرب علیه تفکر انقلابی اسلام نیز از همین خللی که در عزت و استقلال ملی _ که عین هویت دینی ماست _ توسط روشنفکران غرب زده داخلی ایجاد شده است مؤثر می افتد.حکایت این روشنفکران همان حکایت «اسب چوبی تروا» ست که در شکم خویش سربازان دشمن را پنهان داشته است .

اگر این تفسیرهای پروتستانتیستی جدید از شریعت وجود نداشت، تهاجم فرهنگی شیطان اکبر،و حتی ماهواره، می توانست در نهایت به قوام و استحکام هر چه بیشتر رابطه این امت با دین رسول الله بینجامد، چرا که از یک سو تجربه تاریخی نشان داده که اسلام همواره از درون شکست برداشته و هجوم بیرونی فقط هنگامی مؤثر افتاده که نفاق در بنای مستحکم دین ایجاد خلل کرده است و از سوی دیگر ، اصلآ حقیقت اسلام در مبارزه با شیطان ظهور پیدا می کند، و این حکمتی است که در آفرینش شیطان وجود دارد.


***


گسترش تکنولوژی ارتباطات و پدیدارهای ویدئو و ماهواره هم نباید که ما را  مرعوب کنند. اگر ما معتقد هستیم که دین اسلام عین فطرت بشر است نباید ترسی به دل راه دهیم و البته از این واقعیت نباید اسبابی برای غفلت زدگی خویش فراهم کنیم . اومانیسم مسلط بر عالم جدید اگر چه برای دورانی کوتاه سلطنت بر جهان و روان انسان ها را در کف دارد ، اما از انجا که بر حقیقت مبتنی نیست ، خواه نا خواه به بن بست محال خواهد رسید _که رسیده است _ و در این حالت ، چون عقربی که در محاصره آتش خود را نیش می زند، اسباب فروپاشی و اضمحلال را خود علیه خویشتن فراهم خواهد آورد و از درون فرو خواهد پاشید . فرو ریختن مرزهای جغرافیایی در جهان ارتباطات اگر چه در ظاهر به ضرر ماست، اما در باطن امر چنین نیست. غرب از فرو ریختن این مرزها بیشتر در وحشت خواهد افتاد ، چرا که سلطنت او بر فریب استوار است و هر چه بگذرد مردم جهان بیشتر به واقعیت امر پی خواهند برد.

نمی‌خواهم بگویم که امپریالیسم خبری و یا ارتباطی وجود ندارد و یا ما باید در برابر ماهواره و ویدئو تسلیم شویم، بلکه می‌خواهم بگویم همان‌سان که امپریالیسم سیاسی از درون خواهد پاشید، امپریالیسم ارتباطی نیز عناصر منافی با ماهیت کنونی خویش را در ذات خود دارد و فی المثل اگر ما نمی‌توانیم ورود ویدئو را به کشور خود کنترل کنیم، غرب هم از اعمال این کنترل عاجز است. اکنون در افغانستان شبکه ویدئویی غیر رسمی مجاهدین افغانی، عملا در خدمت غایات آنان، مرزهای تبلیغاتی رژیم را انکار می‌کند. امپریالیسم ارتباطی دیر یا زود ناگزیر خواهد شد که تسلیم حقایق شود و آن روز است که این عقرب خودش را نیش خواهد زد.

عصر تمدن غرب و سیطره روح سرمایه‌داری بر بشر به پایان رسیده و عالم در محاصره حقیقت است. اکنون اگرچه شبکه قاچاق ویدئویی وفاق اجتماعی ما را بر محور دین و اخلاق مذهبی تهدید میکند، اما حقیر این عرصه را آوردگاه مبارزه‌ای عظیم می‌بینم که بین آدم و دعوات شیطانی نفس اماره‌اش درگیر است. آدم فریب خورده و از بهشت حقیقت وجود خویش هبوط کرده، اما دیگر توبه‌اش مقبول افتاده است و زود است که باز گردد: "فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه. "شیطان از سوراخ‌هایی که شبکه ویدئویی در خانه گشوده است سرک می کشد؛ باید این شبکه را کنترل کرد، اما در عین حال،  راه حسن استفاده از این مرزهای فروریخته بر ما بسته نیست.


۲۹ ارديبهشت ۹۰ ۰ نظر