دوستان

۹ مطلب با موضوع «هنر و سینما» ثبت شده است


 اگر درهای ادراک باز می‌شد

هر چیز همانطور که هست بر انسان ظاهر می‌شد، لایتناهی 

ویلیام بلیک

  

در این یادداشت بدون توجه به مسائلِ مربوط به نقد سینمایی -یعنی فرم، فیلمنامه، شخصیت‌پردازی و غیره- صرفاً با نگاهی مروری و روایت‌محور به بخش‌هایی از فیلمِ دکتر استرنج (2016) می‌پردازم. شاید لازم باشد یادآوری کنم که این فیلم، همانند برادر بزرگترش ماتریکس، همانقدر که در جلوه‌های ویژۀ بصری جالب توجه است اما به لحاظ فرمِ سینماییْ فیلمی ضعیف و دچار دیالوگ‌زدگی و نمادبازی است، و از قضا من با همین دیالوگ‌ها و نمادها کار دارم نه با خودِ فیلم. دستمایه قراردادنِ این روایتِ سینمایی در واقع بهانه‌ای است برای طرح دغدغه‌هایی فلسفی و تأمل دربارۀ چند پرسش مهم. روایت فیلم در اینجا نه موضوعی برای نقد هنری و زیبایی‌شناسانه بلکه صرفاً یک مورد مطالعاتی است.

تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

 

 

۱۷ بهمن ۹۶ ۱ نظر

[سه‌زاویه در بازنمایی فروریختن ساختمان پلاسکو ]

  

روایت اول | بلوک‌های پروئیت‌ایگو، منفجر می‌شود

تجربه‌‌ی سکونت در ساختمان‌های بلند که پس از انتشار اصول مدرنیسم به عنوان الگوی سکونت جدیدِ انسان مطرح شد، اگر چه بخشی از دست‌آوردهای فنی بشر و پاسخی به مشکلات افزایش جمعیت در شهرها بود ولی به سرعت نقاط ضعف خود را نشان داد و کمتر از یک دهه پس از آن موج انتقادات آغاز شد. تا اینکه به قول چارلز جنکس: «در ساعت 3 بعد از ظهر روز 16 مارس 1972 با انفجار و تخریب مجموعه‌ی "پروئیت‌ایگو" که دقیقاً بر اساس منشور CIAM و دستورالعمل‌های مدرنِ مسکن ساخته شده بود، معماری مدرن مُرد».* 

۳۰ دی ۹۵ ۰ نظر

[ روایتی از بادیگارد، آخرین ساخته‌ی ابراهیم حاتمی‌کیا ] 

 

حیدر بابا! رفقا همه‌شان روی برگرداندند؛

دنیا هر آن‌چه به انسان داده را از او خواهد گرفت.

"شهریار"

اول ـ شک در وسط میدانِ انقلاب

حیدر برای چکاپ بینایی‌اش به چشم‌پزشکی رفته است. این اولین چیزی است که از حیدر می‌بینیم: خستگی در نگاهش. یک انقلابیِ خسته از «نهاد سیاست‌ورزی» که شغلش اعتقادش بوده، و عمرش را برای محافظت از شخصیت‌های نظام گذاشته، اما در وضعیت اکنونش دچار شک و تردید شده است. زمانه، محافظ را به بادیگارد، نظام انقلابی را به استیت مدرن و جوشش نهضت را به ایستایی و محافظه‌کاری تبدیل کرده و این، حیدر را در بازنمایی هویتش دچار مشکل کرده است.

 

۲۸ آذر ۹۵ ۰ نظر

توضیحی در باب مسیحیزه کردن الهیات شیعی


[غدیر، تلاش مردی‌ست در اوج دموکراسی، که منصب بر حق خویش را به خاطر رأی مردم کنار می‌نهد و تا انتخاب مردمش، انتخاب خدا را پاسخ نمی‌گوید]. 

این جمله‌ای است که عدّه‌ای از طرفداران دکتر شریعتی دست به دست می‌کنند و به او نسبت می‌دهند. ولی من نمی‌دانم نویسنده‌اش چه کسی است. مسئله‌ام این است که تقابل میان مردم و خدا، چقدر اسلامی و چقدر مسیحی است؟! گوینده می‌توانست به جای ایجاد تقابل میان «مردم» و «خدا» (که شاید به انگیزه‌ی بالابردن بار خطابی مطلب طرح شده باشد) این گونه بگوید: «و تا رشد و بلوغ مردمش صبر کرد و از هیچ هدایت و تعلیم و ارشادی دریغ نکرد».


این جمله‌، من را یاد فیلم نوح ساخته آرونوفسکی انداخت. در این فیلم هم نوح (با بازی راسل کرو) به خاطر خواسته‌های خانوده‌اش، انتخاب خدا را پاسخ نداد و نافرمانی کرد. اگر دموکراسی غربی در چنین تقابلی با «فرمان خدا»ست، که هست، پس چه اصراری داریم آن ‌را روی علی بن ابیطالب پیاده کنیم؟ و اگر مراد از دموکراسی، صرفا پذیرش مردم است، دیگر چه نیازی بود این مسئله را روی یک تقابل بنیادین پهن کنیم؟! تقابلی که در فرهنگ اسلامی ریشه و مبنایی ندارد. 

گوینده اگر همان متن را ادامه می‌داد، طبیعتا در ادامه‌ی آن شور و حرارتِ مردم‌محورانه و بعد از مدح علی (ع)، باید امام حسین را ذمّ می‌کرد و می‌نوشت: تلاش حسین بن علی، غیردموکراتیک و هرج و مرج‌طلبانه بود!


در الهیات سیاسی شیعه، انتخاب خدا هیچ گاه «اکراه بر مردم» نیست. همین سکوتی که علی کرد، اطاعت خدا بود. وجود چنین تقابلی میان «خدا» و «مردم» اساسا برای دین ما و فرهنگ ما نیست. این چیزی است که در تطور اجتماعی/ تاریخیِ مسیحیّت پیدا شده و در قرون اخیر به آثار فکری و هنری مسیحیان راه پیدا کرده، اما بعضی از ذوق‌زدگانِ تازه به دموکراسی رسیده، همین را گرفته‌اند و در این‌جا قالب زده‌اند!

۲۶ فروردين ۹۴ ۰ نظر

بعضی از هنرمندان ما اگر جرأتش را داشتند می‌گفتند: کربلا یک پریودی بود در تاریخ اسلام؛ که بچه‌هایش را برد و به کشتن داد.. در جنگی که هیچ مفهومی نداشت.. + 

بسیاری از افراد «هنرمند» قدیمی ما ترسو بار آمده‌اند؛ روشنفکران ترسویی که از سیاست و از جامعه می‌ترسند و سینمای‌شان، شعرشان، قصه‌شان، «هنر» ترس و لرز است.

در ادامه بخوانید؛ نقد فیلم کلوزآپِ کیارستمی. از مسعود فراستی

۱۵ مهر ۹۳ ۰ نظر

[چیزهایی که دیده نمی‌شوند

ترسناکتر از چیزهایی هستند که دیده می‌شوند]

 

این حفره‌ی روانی انسان، باعث تحریک وهم و خیال می‌شود و از همین جهت، پایه‌ی «تعلیق» در سینما قرار گرفته است. این روزها تعلیق به معنای هر چیزی از پیش‌بینی تا هیجان تعبیر می‌شود.. اما بر اساس تعریفی که هیچکاک از «تعلیق» ارائه می‌کرد، مخاطب باید چیز وحشتناکی را بداند که بازیگر آن را نمی‌داند!

 

پ.ن 1: در روایات داریم که «الناس اعداء ما جهلوا».. مردم، دشمن چیزی هستند که نمی شناسند و نمی فهمند. انسان از چیزی که نمی‌بیند و درک نمی‌کند می‌ترسد. به همین خاطر باز در روایات داریم که فرمودند: هرگاه از واقعه‌ای ترسیدی، خودت را درون آن بیانداز، زیرا تنها راه غلبه بر ترس و رهایی از وهم، دیدن واقعیّت (بصیرت) و رو به رو شدن با آن است.

 

پ.ن 2: حالا که چند سال از ساخته شدن «جدایی نادر از سیمین» می‌گذرد و احساسات طرفداران جنجالی این فیلم ته‌نشین شده است، راحت‌تر می‌توان از نقاط ضعفش صحبت کرد. فرهادی تعلیق در سینما را اساسا رعایت نکرده بود.. او برای ایجاد تعلیق، قسمتی از داستان (تصادف راضیه) را کات کرده بود.. اتفاقی که بازیگر می‌دانست اما مخاطب نمی‌دانست.. در حالی که تعلیق دقیقا عکس این روند است.

در فیلم نباید با دخالت بیرونی و فرمایش کارگردان چیزی از داستان حذف شود، بلکه هر عنصر و اتفاقی باید از دل شخصیت‌ها بجوشد. تعلیق، یعنی اتفاقی را مخاطب بداند، که بازیگر نمی‌داند.. این شرط اساسی برای سهیم شدن مخاطب در فضای قصه است. برای حضور در کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌های داستان.. برای این که خودش را وسط معرکه قرار دهد و با شخصیّت‌ها «زندگی» کند.

۱۵ ارديبهشت ۹۳ ۳ نظر

هر اثری که فهمیدنی باشد، مقاله است.. حتی اگر فرم فیلم به خود گرفته باشد!

و هر اثری که حس کردنی باشد، هنر است.. حتی اگر در قالب کتاب ارائه شود..

۰۵ تیر ۹۲ ۰ نظر

[نقدی بر موضوع ناشناسی های گروه موسوم به انصار حزب الله]

انسان می‌ایستد، می‌نشیند، می‌گوید، می‌خورد و می‌خوابد.. انسان «عمل» می‌کند، اما هر عملی برخاسته از اراده‌ای است، و هر اراده‌ای محتاج به شوق، و اشتیاق یا بر پایه‌ی بینش‌هاست یا بر شانه‌ی گرایش‌ها. ریشه‌ی هر عملی در انسان، یا علم او به مصالح و منافع عمل است، و یا میل او به لذت از عمل. به گونه‌ی اول «فعالیت‌های تدبیری» می‌گوییم و گونۀ دوم را «فعالیت‌های لذت‌محور» نامگذاری می‌کنیم. 

فعالیت‌های لذت‌محور مثل کارهایی که انسان از بچگی شروع می‌کند همگی مبتنی بر احساسات، خلقیات و غریزه‌اند: واکنش‌هایی که نشان می‌دهد، خشمی‌که بروز می‌دهد، خواسته‌هایی که دارد و… . این‌گونه فعالیت‌ها تا وقتی بریده از تدبیر و عقل بروز می‌کنند، هیچ ضمانتی برای درستی و شایستگی‌شان وجود ندارد. احساسْ تابعِ جذب و انجذاب است و هر جا کششی باشد، در انسان نیز گرایشی پدید می‌آید. البته این سنخ فعالیت‌ها را نمی‌توان از انسان گرفت، اما می‌توان به تعادل رساند. طبق نظام انسان‌شناسانه‌ی اسلام، فعالیت‌های لذت‌محور انسان باید تحت محکمه‌ی عقل قرار بگیرد و اساسا وجه فرق او با بقیه‌ی حیوانات در همین است. 

اما عقل اهل چون و چراست، اهل مصلحت‌سنجی و استدلال است. عقل اهم و مهم می‌کند، عقل از بین راه‌ها آسانترین و بی‌هزینه‌ترین و بازده‌ترین را انتخاب می‌کند.. در واقع این مهم‌ترین قسمت ماجراست که عقلْ پرسش‌گر است، و انتخاب‌گر. از همین رو تردید می‌افکند و باز می‌دارد. عقل را از عِقال گرفته‌اند و عِقال را عرب، برای زانوبند شتران به کار می‌برد.

از طرف دیگر، انسان آرمان‌خواه است، برای خودش باید و نباید دارد، اصول دارد، خط کش دارد.. برای انسانِ اصولی، چیزهایی به عنوان «ارزش» مطرح است و اگر این ارزش‌ها برخاسته از ایمان مذهبی و عشق به یک فرد باشند، چنان گرمی‌ و شوری در جان آدمی‌ می‌‌افکنند که تا آخرین قطره‌ی خونش و تا پایِ دار بر این آرمان‌ها پایداری می‌کند. زندگی در نظر چنین انسانی یک اثر زیبای هنری و بی‌«جهت» نیست که باید از آن لذت برد، بلکه زندگی یک معادله است، با تمام پیچیدگی‌های یک معادله‌ی چندمجهولی.. این انسان درد دارد، دغدغه دارد، اهل مطالبه و مبارزه است، برای آرمانش در هر میدانی تن به کار می‌دهد، سلاح بر می‌دارد، قلم به دست می‌گیرد، فریاد می‌زند و

ما به این انسانِ اصولی دردمند که گرایشات فطری آرمانخواهانه‌اش با ایمان مذهبی گره خورده و غیرت انقلابی در رگ‌هایش می‌جوشد در یک کلمه می‌گوییم «بسیجی» و تمام. سخن در چرایی این احساسات انقلابی نیست، که این بین من و مخاطب من، مسلّم و پذیرفته شده است و ذهن‌ها خالی از دلیل و برهان نیست.. بل سخن در عقلانیت و اعتدال آن است.

***

۰۸ آذر ۹۱ ۰ نظر

[فرهادی، دموکراسی، صلح و اسکار]

یکم ـ در طرفداری از صلح!

آمریکا به کشورهای خاورمیانه نیروی نظامی ‌اعزام کرده است، پایگاه‌های نظامی‌ آمریکا در بسیاری از کشورها فعال‌اند، آنجلینا جولی به عنوان سفیر صلح آمریکا از آوارگان عراق و افغانستان دیدن می‌کند (عکس‌ها در انتها) .. این‌ها نشان می‌دهد که کاخ سفید نگران صلح است!

اوباما برخلاف اعتراضات مردمش، همچنان در امور ایران از مشاوره‌ی مایکل لدین بهره می‌گیرد(+) | در سال ۲۰۰۹، جایزه‌ی صلح نوبل به باراک اوباما تعلق می‌گیرد | کشور او در زمان دریافت جایزه، درگیر دو جنگ رسمی ‌با کشورهای خاورمیانه است! | آمریکا از سال ۱۹۸۰ تاکنون به ۱۶ کشور جهان حمله‌ی نظامی ‌کرده است | اواخر سال ۲۰۰۹ اسرائیل در یک حمله سایبری و با هدف سیستم‌های صنعتی ایران، عملیات استاکس‌نِت [STUXNET +] را سازماندهی می‌کند و موجب اخلال در تاسیسات هسته‌ای نطنز می‌شود | در سال ۲۰۱۲ موج جدیدی از تحریم‌ها علیه ایران آغاز می‌شود | پژاک با سازماندهی بی‌سابقه به مرزهای غربی کشور هجوم می‌برد | اسرائیل بیش از پیش ایران را به حمله‌ی نظامی ‌تهدید می‌کند | و در ساختمان وزارت خارجه‌ی آمریکا همه‌ی گزینه‌ها روی میز است..

۰۱ مرداد ۹۱ ۰ نظر