دوستان

۶ مطلب در دی ۱۳۸۹ ثبت شده است


dardvareh.ir

۳۰ دی ۸۹ ۰ نظر

روش بحث جدلی مبتنی بر تسالم و پذیرش اصول موضوعه است اما روش برهانی بر پایه ی کنارگذاشتن مسلّمات و فاصله گرفتن از هرگونه پیش فرض (جمیع معلومات تقلیدی، عادات و سنن، انفعالات، احساسات، تخیلات و...) است. اگر انسان از همه­ی اینها رها شود، وقتی نفس او به بدیهیات توجه پیدا کرد، هیچ چیزی نمی­تواند در او تصرف کند. با این شرایط، ما استنتاج را از معلومات نظری خود شروع می­کنیم و پله پله به عقب می­رویم تا جایی که به بدیهی برسیم. و این در صورتی حاصل می­شود که انسان ملتزم به سیر علمی و طی کردن مراحل به ترتیب و تدریج باشد، و از سابق به لاحق عبور کند، بدون این که حلقه ای مفقود شود. در غیر این صورت، روش بحث، یک روش جدلی و مبتنی بر فرضیات و مسلّمات خواهد بود.

1. نقطه­ی آغاز تفکر، بدیهیات و قضایای ضروری است.

2. گزاره­ها به صورت ترتیبی اند و لاحق، متوقف بر سابق است.

3. آغاز نکردن از بدیهیات، یا مفقود شدن یک حلقه، بحث را جدلی خواهد کرد.

 

مشروح عبارت علامه طباطبایی را بخوانید:

۳۰ دی ۸۹ ۰ نظر

dardvareh.ir

۲۹ دی ۸۹ ۰ نظر

| تفکیک میان تقلید کورکورانه و تقلید عقلایی |

عقلای جهان وجه امتیاز انسان را عقل و تدبیر او می دانند و هر چیزی که عقل او را به حاشیه ببرد یا نادیده بگیرد از نظر آنان مذموم است. تقلید کورکورانه نیز انسان را دیوار به دیوار جهل نگه می دارد و قوه ی تفکر و تدبیر را از او می گیرد، از این رو فاعل آن همواره مذموم است. پس دلیل مذموم بودن تقلید کورکورانه از بین رفتن بصیرت عقلانی در انسان است. اما اگر همین تقلید به گونه ای باشد که نه تنها عقل انسان را نفی نکند، بلکه برآمده و برخاسته از حکم عقل و جواز آن باشد در این صورت چنین تقلیدی دیگر مذموم نیست، بلکه از عاقلانه ترین کارهایی است که بشر برای رشد خود در نظر می گیرد. شما اگر نام عربی و تازی «تقلید» را بردارید و به جای آن «رجوع به متخصص» را بنشانید، غبارها و ابهام هایی که اطراف این کلمه را گرفته زدوده می شوند و راه برای قضاوت آزادانه باز می شود و شما می توانید جدای از پیش فرض ها و تبلیغات منفی که علیه مذاهب به کار گرفته می شود، عقلایی بودن یا نبودن این رفتار را بسنجید.

 

[قل هذه سبیلی، أدعو إلی الله علی بصیره أنا و من اتّبعنی] یوسف / 108

خدای متعال در قرآن کریم به حضرت ابراهیم خطاب می کند که به مردم بگو این راه من است، أدعو إلی الله.. دعوت می کنم به سوی خدا.. اما آیا این یک دعوت کور است؟ به جبر و زور است؟ به إکراه است؟ خود قرآن پاسخ داده است که خیر، هیچ اکراهی در دین نیست. در اینجا نیز حضرت ابراهیم می گوید که دعوت می کنم به سوی خدا همراه با بصیرت عقلانی، نه عوامانه و کورکورانه. در ادامه می گوید که هم من این گونه دعوت می کنم، هم پیروان من. این نشان می دهد که تبعیّت و پیروی و تقلید در قاموس دین، کورکورانه نیست، بلکه همراه با بصیرت و پشتوانه‌­ی عقلانی است که این تقلید (رجوع به متخصص) یک ارتکاز عقلایی و سیره ی جهانی است.

۲۷ دی ۸۹ ۰ نظر

dardvareh.ir

۱۵ دی ۸۹ ۰ نظر

برخی افراد، حکماء و فلاسفه را متّهم می­کنند به تفسیر به رأی؛ این مسئله ممکن است به صورت قضایای شخصیه در برخی فلاسفه اتفاق افتاده باشد، اما خصوصیّتی نسبت به حکما ندارد. چنانکه فقها و متکلّمین نیز به همین مقدار بلکه بیشتر در معرض این خطرند. مرحوم میرزای قمی می نویسد: «بسیار مرد بزرگی می­خواهد که بعد از مجاهده بسیار مطلبی را بفهمد و منظم کند؛ و به مجرد اینکه کلام مغایری از معصوم به او برسد از فکر خود دست بردارد و به حقیقت کلام معصوم عمل کند. بلکه چون امر او مردد بین المحذورین می شود سعی مبذول می دارد که میان آنها جمع کند؛ و ـچون کلام خود را دل نمی­گذارد که دست بردارد کلام معـصوم را تأویل می­کند؛ قم نامه، ص367».

مشکل اسارت، مشکلی است مربوط به رفتار علمی که باید اصلاح شود و اگر اصلاح نشود گریبانگیر عالِم دینی می­شود؛ چه فلسفه خوانده باشد و چه نخوانده باشد؛ با این تفاوت که اگر فلسفه خوانده باشد گرفتار تفسیر به آراء فلسفی و اگر نخوانده باشد گرفتار تفسیر به آراء عوامانه و عرفی می­شود. برخی به خاطر دلباختگی به گزاره های فلسفی با کوچکترین مناسبتی آیات را بر نظریات خویش حـمل می­کنند، برخی نیز از روی بدبینی و نـفرت به فلـسفه­، ظهورات عقلانی و فلسـفی برخی آیات را نمی­پذیرند. هر دوی اینها اسیرند و خلاف احتیاط حرکت می­کنند. یکی اسیر دلباختگی است، دیگری اسیر نفرت.

۱۴ دی ۸۹ ۰ نظر