دوستان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علامه طباطبایی» ثبت شده است


[هر دفاعی از فلسطین،

اگر همراه با محکومیت آمریکا و سازمان ملل نباشد، ساده لوحانه است].

اسرائیل یک دولت دست نشانده است و این را 50 سال قبل کسی مثل علامه طباطبایی گوشزد می‌کرد و امام خمینی بر منبر فریاد می‌کرد.

مشکل ما فقط فلسطین نیست، منشأ اعتراضات ما تنها تحریک شدن احساساتمان نسبت به کودکان آواره و مادران داغدار نیست.. مشکل ما نظم حاکم بر جهان است؛ مسئله‌ی ما «استکبار» و مستضعفین جهان‌اند؛ هم غزه، هم لبنان، هم ایران، هم عراق و هم هرجای دیگر..

و مقابله با این ظلم‌ها، جز با تشکیلات و ساختار، جز با تلفیق حکیمانه‌ی انقلابی‌گری و دیپلماسی، و جز با «تدبیر ولایی» امکان پذیر نیست.

۲۵ مرداد ۹۳ ۱ نظر

یادداشتی از علامه سید محمد حسین طباطبایی

بخش کوچکى از فلسطین، یک بندر دریایى و پایگاه نظامى براى دول معظمه انگلیس و فرانسه و آمریکا مى باشد و دولت پوشالى و دست نشانده اى به نام دولت اسرائیل در آنجا حکومت مى کند و در این مدت کوتاه هر چه توانسته اند به تقویت و تجهیزش پرداخته اند و با تمام نیرو نگذاشته اند که دول اسلامى علیه ایشان متحد شوند. (چنان که همه این حقایق را جریان هاى چند سال اخیر آفتابى ساخت).

این فکر غلط که «دولت یهود دولتى است مستقل و مترقّى و على رغم احادیثى که در اسلام وارد شده و وعده داده که یهود هیچگاه کشور مستقلى نخواهد داشت رشد کرده است» اثر نفوذ سیاست هایى است که در گذشته و هم اکنون مى خواهد مردمِ این قسمت از جهان را در جهل و نفاق و دشمنى و بدبینى به آیین مقدس اسلام نگه دارند، زیرا این فکر مربوط به روایت نیست تا بگوییم مجهول است، بلکه مربوط به قرآن کریم است و آنچه در قرآن کریم است به نحوى است که باید یکى از پیشگویى هاى قرآن شمرده شود.

 ***

خداى متعال پس از شمردن مظالم و جنایت هاى یهود و خیانت ها و ماجراجویى ها و پیمان شکنى هایى که با اسلام و مسلمین کرده اند و پس از آنکه مسلمانان را پند مى دهد که اتفاق کلمه داشته باشند و قوانین دینى را حفظ کنند و با بیگانگان طرح دوستى نریزند و از ایشان اطاعت نکنند مى فرماید: «یهود دچار غضب پروردگار شده اند و براى همیشه در حقشان خوارى و پستى نوشته شد و نخواهند توانست کار قابل توجهى علیه مسلمانان انجام دهند، مگر به واسطه سببى که به مردم و سببى که به خدا پیوند داشته باشند» (خلاصه آیه 112 آلعمران و قبل از آن).

و در آیه دیگر این سبب، مربوط به مردم و مربوط به خدا بیان شده است. مى فرماید: «با یهود و نصارى طرح دوستى مریزید و سرسپرده مشوید و کسانى که از شما سرسپرده ایشان شوند از سرسپردگى خدا و جانبدارى وى برکنارند و خداوند شما را از خشم خود در صورت تخلف از این امر برحذر مى دارد» (آل عمران، آیه 12)

و نیز مى فرماید: «امروز کفار از اینکه استقلال دینى شما را از بین برند مأیوس شدند از این پس دیگر از ایشان مترسید و تنها از من بترسید» (مائده، آیه 3).

چنان که ملاحظه مى کنید، خداى متعال پیشرفت اسلام و سرکوبى یهود را به مسلمانانى وعده مى دهد که قوانین اسلام و اتفاق کلمه را حفظ کنند، نه کشورهایى که جز اسم اسلام چیزى در دست ندارند.. و همچنین، آیات دلالت دارند بر اینکه اسلام در معرض این قرار دارد که روزى با اجانب طرح دوستى بریزند و سرسپرده ایشان شوند و در این صورت معامله خدایى با ایشان معکوس خواهد شد و سلطه و غلبه را از دست خواهند داد و عزّت و سیادتشان نصیب دیگران خواهد گردید. 

سید محمد حسین طباطبایی | بررسی های اسلامی، ج2، ص281



۲۱ مرداد ۹۳ ۰ نظر

یکی از حدوسط های مخالفت با فلسفه این است که حکما آیات قرآن را ناخواسته تفسیر به رأی می‌­کنند و ما بدون حجاب فلسفه، با فهم ناب و خالص سراغ آیات قرآن و احادیث می­‌رویم! از این مسئله که بگذریم سوال این است که اگر ما فلسفه را کنار گذاشتیم، آیا دیگر فهم‌مان خالص، بی شائبه و بدون پیش­فرض است؟ آیا رسوبات عرفی و حجاب­‌های حس و خیال در فهم ما دخیل نیستند؟ آیا شرایط زمانی و مکانی صدور کلام (جامعه‌­ی عرب صدر اسلام) در آن دخیل نیست؟ آیا واسطه‌گری الفاظ عرب در تفسیر ما دخیل نیستند؟ عده‌­ای از همین آقایان مخالف فلسفه، اندیشه‌­های عمیق را کنار گذاشته و با اقوال ادبی سیبویه، ابن هشام، ابن عصفور و صرفا با ابزار ادبیات عرب (که متوقّف بر سماع­ است) خواسته‌­اند قرآن را تفسیر کنند. در حالی که الفاظ عربی نهایتا ما را به فهم متعارف و عامیانه و ظواهر قرآن می‌­رسانند، نه بیشتر. اگر این است پس این همه ترغیب برای تدبّر در باطن آیات و روایات (در حدّ فهم بشر) برای چیست؟

علامه طباطبایی می‌­گوید اولین کسی که الفاظ عربی را برای بیان مقاصد فلسفی به کار گرفت، امیرالمومنین علی علیه السلام بـود، مقاصـدی که در الفاظ عـربی نمی‌­گنجند و برای فهمشان، باید از رسوبات عرفی و حجاب استعمال متعارف گذر کرد، زیرا معانی شایع از پشت پرده‌­ی تعیّنات مادّه و با انس به خصوصیّات محسوس استعمال شده‌­اند. در کلام حضرت امیر سخنانی هست مثل «منعتها منذ القدمة، و حمتها قد الأزلیّة، و جنبتها لو لا التکملة»؛ «إن قیل: کان، فعلى تأویل أزلیّة الوجود، و إن قیل: لم یزل، فعلى تأویل نفی العدم»؛ «واحد لا من عدد، دائم لا بأمد»؛ و الفاظی مثل حقیقت، قوّه، استعداد، علت و معلول، نفس، أزل، کمال و الفاظ دیگر..

 

مشروح عبارت علامه طباطبایی را بخوانید.

۲۰ ارديبهشت ۹۰ ۰ نظر

روش بحث جدلی مبتنی بر تسالم و پذیرش اصول موضوعه است اما روش برهانی بر پایه ی کنارگذاشتن مسلّمات و فاصله گرفتن از هرگونه پیش فرض (جمیع معلومات تقلیدی، عادات و سنن، انفعالات، احساسات، تخیلات و...) است. اگر انسان از همه­ی اینها رها شود، وقتی نفس او به بدیهیات توجه پیدا کرد، هیچ چیزی نمی­تواند در او تصرف کند. با این شرایط، ما استنتاج را از معلومات نظری خود شروع می­کنیم و پله پله به عقب می­رویم تا جایی که به بدیهی برسیم. و این در صورتی حاصل می­شود که انسان ملتزم به سیر علمی و طی کردن مراحل به ترتیب و تدریج باشد، و از سابق به لاحق عبور کند، بدون این که حلقه ای مفقود شود. در غیر این صورت، روش بحث، یک روش جدلی و مبتنی بر فرضیات و مسلّمات خواهد بود.

1. نقطه­ی آغاز تفکر، بدیهیات و قضایای ضروری است.

2. گزاره­ها به صورت ترتیبی اند و لاحق، متوقف بر سابق است.

3. آغاز نکردن از بدیهیات، یا مفقود شدن یک حلقه، بحث را جدلی خواهد کرد.

 

مشروح عبارت علامه طباطبایی را بخوانید:

۳۰ دی ۸۹ ۰ نظر