دوستان

 اگر درهای ادراک باز می‌شد

هر چیز همانطور که هست بر انسان ظاهر می‌شد، لایتناهی 

ویلیام بلیک

  

در این یادداشت بدون توجه به مسائلِ مربوط به نقد سینمایی -یعنی فرم، فیلمنامه، شخصیت‌پردازی و غیره- صرفاً با نگاهی مروری و روایت‌محور به بخش‌هایی از فیلمِ دکتر استرنج (2016) می‌پردازم. شاید لازم باشد یادآوری کنم که این فیلم، همانند برادر بزرگترش ماتریکس، همانقدر که در جلوه‌های ویژۀ بصری جالب توجه است اما به لحاظ فرمِ سینماییْ فیلمی ضعیف و دچار دیالوگ‌زدگی و نمادبازی است، و از قضا من با همین دیالوگ‌ها و نمادها کار دارم نه با خودِ فیلم. دستمایه قراردادنِ این روایتِ سینمایی در واقع بهانه‌ای است برای طرح دغدغه‌هایی فلسفی و تأمل دربارۀ چند پرسش مهم. روایت فیلم در اینجا نه موضوعی برای نقد هنری و زیبایی‌شناسانه بلکه صرفاً یک مورد مطالعاتی است.

تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

 

 

۱۷ بهمن ۹۶ ۱ نظر

نه به مناسبت هشتاد و چهارمین شهرآورد تهران

به مناسبت ورود به مرحله‌ی پیشا انتخاباتِ ریاست جمهوری


شعری از مرتضی امیری اسفندقه | با صدای علی فرساد

 

حضور گمشده‌ی صدهزار آدم گم
حضور وحشی رنگ
طنین نعره‌ی مسلول و خنده‌ی مسموم
طنین دغدغه، جنگ


یکی به عربده گفت:
درود بر آبی
به هر کجا که رَوی رنگ آسمان آبی‌ست


به طعنه گفت کسی با غرور و بی‌تابی:
ولی نبود آبی 
میان هیچ رگی خون هیچکس هرگز؛
درود بر قرمز


فضای ساده و سبز زمین آزادی

در انفجار صدای ترقه‌ها در دود

نود دقیقه کدورت، نود دقیقه کبود


در آستانه‌ی در
غریب و غمزده طفلی کنار وزنه‌ی پیر
به فکر سنجش وزن هزار ناموزون
و پیرمردی گنگ،
تکیده، تشنه، به دنبال لقمه‎‌ای روزی
کدام استقلال؟   کدام پیروزی؟

۲۷ بهمن ۹۵ ۰ نظر

 کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی می‌کند

سرو باشی، باد یا توفان چه فرقی می‌کند
 
مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان
آسمان شام یا ایران چه فرقی می‌کند
 
قفل باید بشکند، باید قفس را بشکنیم
حصر "الزهرا" و آبادان چه فرقی می‌کند
 
مرز ما عشق است، هرجا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند
 
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند
 
شعله در شعله تن ققنوس می‌سوزد ولی
لحظه‌ی آغاز با پایان چه فرقی می‌کند
محمدمهدی شفیعی
 
شب بارانی | موسیقیِ کارن همایونفر


 
۱۰ بهمن ۹۵ ۰ نظر

احتجّ الله على العرب و على المسلمین بإیران و بالخمینی

حسین بدرالدین، بنیانگذار انصارالله یمن +


۰۲ بهمن ۹۵ ۰ نظر

[سه‌زاویه در بازنمایی فروریختن ساختمان پلاسکو ]

  

روایت اول | بلوک‌های پروئیت‌ایگو، منفجر می‌شود

تجربه‌‌ی سکونت در ساختمان‌های بلند که پس از انتشار اصول مدرنیسم به عنوان الگوی سکونت جدیدِ انسان مطرح شد، اگر چه بخشی از دست‌آوردهای فنی بشر و پاسخی به مشکلات افزایش جمعیت در شهرها بود ولی به سرعت نقاط ضعف خود را نشان داد و کمتر از یک دهه پس از آن موج انتقادات آغاز شد. تا اینکه به قول چارلز جنکس: «در ساعت 3 بعد از ظهر روز 16 مارس 1972 با انفجار و تخریب مجموعه‌ی "پروئیت‌ایگو" که دقیقاً بر اساس منشور CIAM و دستورالعمل‌های مدرنِ مسکن ساخته شده بود، معماری مدرن مُرد».* 

۳۰ دی ۹۵ ۰ نظر

به مناسبت میلاد مسیح علیه‌السلام 

سورن کرکگور متنی فلسفی/ الهیاتی دارد در تبیین درک مسیحیان از عیسی که تجلی خداوند بر زمین بود. کرکگور در داستانی نمادین می گوید که روزی پادشاهی (نماد خداوند) عاشق دختر روستاییِ فقیری (نماد انسان) می شود. اما می داند اگر با جلال و جبروتش با او صحبت کند، دخترک می‌ترسد و از ترس خضوع و خشوع می‌کند. حتی اگر پادشاه از دخترک روستایی بخواهد به سادگی فرمان خواهد برد و به عقد پادشاه در خواهد آمد. اما در این صورت پادشاه تا آخر عمر نمی‌فهمد که آیا دخترک او را دوست دارد یا تنها مبهوتِ عظمتِ پادشاه است. به تعبیر کرکگور پادشاه باید این هم رتبه نبودن را بشکند و خود را هم مرتبه‌ی دخترک کند تا ببیند دختر عاشق او در لباسی محقر هم می‌شود یا نه. پس لباس گدایی می‌پوشد و می‌رود تا دختر را ببیند. این برداشت مسیحیان از مسیح است که از عرش به زمین آمد و شکنجه شد و صلیب بر دوش گرفت و به صلیب کشیده شد و خوار شد و بعد به آسمان بازگشت. آیا کسی به دنبال مسیحِ مصلوب و خون آلود و به زمین افتاده می‌رود؟ در انجیل هم بسیار آمده که عیسای مسیحیان به یارانش می‌گفت هر کس می‌خواهد با من بیاید هر چه دارد را بفروشد و به فقرا بدهد و صلیبش را با خود بیاورد. (به نقل از مرتضی هاشمی)

 

پ.ن

1. ظاهرگرایان مسیحی، که تجلّی و واسطه در فیض بودنِ انسان کامل را نفهمیدند، آن را به تثلیث و تجسد و شرک آلودند. کاری که ظاهرگرایان مسلمان هم با پیامبر و معصومین علیهم السلام در وجه سلبی‌اش انجام می‌دهند. 

وجه ایجابی: آن مسیحی‌ای که تجلّی را به معنی خدا بودنِ مسیح می‌گیرد و به آن قائل می‌شود. وجه سلبی: آن مسلمانی که تجلّی را به معنی خدا بودنِ پیامبر و امام زمان می‌گیرد و قائل به آن را تکفیر می‌کند.

 

2. این دو از نگاهی واحد، به دو موضع متفاوت می‌رسند. با همین نگاه است که اگر فقراتی از زیارت جامعه کبیره یا ابیاتی از برخی اشعار عارفانه را برایشان بخوانی، آن را غلوّ و کفرگویی می‌دانند.

 

3. در غرب، همین دریافت از تجسد خدا را نقطه‌ی عزیمت به اومانیسم قرار دادند. در عرفان اسلامی همه‌چیز از انسان آغاز می‌شود، مسیر توحید اساسا از جایی شروع می‌شود که انسان خودش را شهود می‌کند، «و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربّکم قالوا بلی»، خدا جهان را برای انسان آفریده، و انسان را برای خودش. اما میان آن اومانیسم مسیحی با این انسان‌گرایی عرفانی فاصله‌ای هست از کفر تا توحید.


 

بشنوید | از آلبوم کارتوگرافر

 
۰۹ دی ۹۵ ۰ نظر

استیون هاوکینگ گفته بود: 

«طرز کار جهان را درک می‌کنم، اما علت محبوبیت ترامپ را نه»! +


از این بگذریم که ادعای اولش مقداری پوچ و حماسه‌سرایانه است، اما قسمت دوم جمله‌اش دارای اهمیت است. وقتی کسی از علم به سمت «علم‌گرایی محض» حرکت کند، و «مرده‌باد فلسفه» سر دهد، و زیربنایی برای علوم انسانی/ اجتماعی نداشته باشد، قابل درک است که چرا نمی‌تواند علت محبوبیت ترامپ ـ و بسیاری چیزهای دیگر ـ را درک کند، چون ابزار این درک را مچاله کرده و دور انداخته است.


۰۲ دی ۹۵ ۰ نظر

[ روایتی از بادیگارد، آخرین ساخته‌ی ابراهیم حاتمی‌کیا ] 

 

حیدر بابا! رفقا همه‌شان روی برگرداندند؛

دنیا هر آن‌چه به انسان داده را از او خواهد گرفت.

"شهریار"

اول ـ شک در وسط میدانِ انقلاب

حیدر برای چکاپ بینایی‌اش به چشم‌پزشکی رفته است. این اولین چیزی است که از حیدر می‌بینیم: خستگی در نگاهش. یک انقلابیِ خسته از «نهاد سیاست‌ورزی» که شغلش اعتقادش بوده، و عمرش را برای محافظت از شخصیت‌های نظام گذاشته، اما در وضعیت اکنونش دچار شک و تردید شده است. زمانه، محافظ را به بادیگارد، نظام انقلابی را به استیت مدرن و جوشش نهضت را به ایستایی و محافظه‌کاری تبدیل کرده و این، حیدر را در بازنمایی هویتش دچار مشکل کرده است.

 

۲۸ آذر ۹۵ ۰ نظر

در باب ششم از جلد اول فتوحات مکیّه، محیی‌الدین درباره‌ی شروع خلق و اولین مخلوق و صادر اول سخن می‌گوید و نزدیک‌ترین موجود در قبول نور الهی را حقیقت محمّدی (صلی الله علیه و آله) می‌داند که عقل نامیده شده است. او اولین ظهور در عالم وجود است که حقیقت الهی در آن تعیّن پذیرفت و تجلّی کرد.

بعد از سخن درباره‌ی حقیقت ولایتِ حضرت محمد(ص) می‌گوید: و نزدیک‌ترین مردم به او، علی بن ابی‌طالب است که اسرار تمام انبیای الهی در او جمع است: و أقربُ الناس الیه علی‌ بن ابی‌طالب و سرّ الانبیاء أجمعین. [فتوحات مکیه 4 جلدی، ج 1، ص 119].

این چاپِ قدیمیِ 4 جلدی را «مکتبه دار الصادر» بیروت چاپ کرده است. کتاب فتوحات دارای دو نسخه‌ی مخطوط اصلی است که هر دو توسط خود ابن عربی نگارش شده و بعد رونویسی شده است (نسخه A و B). دکتر عثمان یحیی محقّق سخت‌کوش سوری با استفاده از نسخه‌ی B (که در موزه‌ی آثار اسلامی استانبول قرار دارد) و نسخه‌ی A و دو نسخه‌ی دیگر، یک تصحیح انتقادی از کتاب فتوحات را 30 سال قبل منتشر کرده که بسیار دقیق است.


آن‌چه بالاتر نقل کردیم، مربوط است به نسخه‌ی مخطوط دوم. اما در نسخه‌ی مخطوط اول (که توسط ابن عربی در سال 629 نگارش شده و دکتر عثمان یحیی آن را پایه‌ی تصحیح قرار داده است)، عبارت چنین آمده است:

و أقرب الناس الیه علی‌بن ابی‌طالب ـ رضی‌الله عنه ـ امام العالمین و سِرُ الانبیاء اجمعین. [فتوحات، چاپ عثمان یحیی، ج 2، ص 227]


این همان عبارتی است که مرحوم ملامحسن فیض کاشانی در کتاب «کلمات مکنونه ص181» آورده و آقا محمدرضا الهی قمشه‌ای نیز همین‌گونه نقل کرده است. اما در چاپ‌های فعلیِ فتوحات (به واسطه‌ی این‌که از روی مخطوط دوم نقل شده) تعبیر «امام العالمین» حذف شده است.

به هرحال، مخالفین فلسفه ترجیح می‌دهند به جای این تحقیقات و دقّت‌ها، خودشان را با یک سطر راحت کنند و بگویند: «فتوحات را سرچ کردیم! چنین عبارتی پیدا نکردیم!» 

۲۱ دی ۹۴ ۰ نظر

هستى سراسر رنج است.

سبب رنج، خواستن است.

درمان رنج، نخواستن است.

بودا


حکمت متعالیه سخن بالا را این‌گونه نقد می‌کند:

یک. هستی سراسر رنج نیست.

دو. سبب رنج، همیشه خواستن نیست. 

گاهی خواستن است، و گاهی عواملِ طبیعی یا انسانی.

سه. با مطلقا نخواستن، رنج درمان نمی‌شود. 

رنج، جزئی از منظومه‌ی هستی و سنّت الهی است.

چهار. انسان، بافته در محدودیّت‌های خویش است و محدودیّت، رنج‌آور است. 

فرمود: لقد خلقنا الإنسان فی کبد.

پنج. درمانِ مطلق رنج، افسانه و شعار است. 

بی‌رنجی در دنیا، خود رنج و ملال است.

شش. با ساختارهای عقلائی و تدبیر و جهاد، رنج‌های اجتماعی کاهش می‌یابند. 

با کار، کار و کار

هفت. با اعتدال در خواستن، رنج‌های فردی کاهش می‌یابند، 

و آن‌چه از رنج باقی می‌ماند، مایه‌ی رشد و نردبانِ کمال است.


سبب رنج، زیاده‌روی در خواستن است

و درمان رنج، اعتدال در خواستن


۰۵ دی ۹۴ ۰ نظر