دوستان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دموکراسی» ثبت شده است


توضیحی در باب مسیحیزه کردن الهیات شیعی


[غدیر، تلاش مردی‌ست در اوج دموکراسی، که منصب بر حق خویش را به خاطر رأی مردم کنار می‌نهد و تا انتخاب مردمش، انتخاب خدا را پاسخ نمی‌گوید]. 

این جمله‌ای است که عدّه‌ای از طرفداران دکتر شریعتی دست به دست می‌کنند و به او نسبت می‌دهند. ولی من نمی‌دانم نویسنده‌اش چه کسی است. مسئله‌ام این است که تقابل میان مردم و خدا، چقدر اسلامی و چقدر مسیحی است؟! گوینده می‌توانست به جای ایجاد تقابل میان «مردم» و «خدا» (که شاید به انگیزه‌ی بالابردن بار خطابی مطلب طرح شده باشد) این گونه بگوید: «و تا رشد و بلوغ مردمش صبر کرد و از هیچ هدایت و تعلیم و ارشادی دریغ نکرد».


این جمله‌، من را یاد فیلم نوح ساخته آرونوفسکی انداخت. در این فیلم هم نوح (با بازی راسل کرو) به خاطر خواسته‌های خانوده‌اش، انتخاب خدا را پاسخ نداد و نافرمانی کرد. اگر دموکراسی غربی در چنین تقابلی با «فرمان خدا»ست، که هست، پس چه اصراری داریم آن ‌را روی علی بن ابیطالب پیاده کنیم؟ و اگر مراد از دموکراسی، صرفا پذیرش مردم است، دیگر چه نیازی بود این مسئله را روی یک تقابل بنیادین پهن کنیم؟! تقابلی که در فرهنگ اسلامی ریشه و مبنایی ندارد. 

گوینده اگر همان متن را ادامه می‌داد، طبیعتا در ادامه‌ی آن شور و حرارتِ مردم‌محورانه و بعد از مدح علی (ع)، باید امام حسین را ذمّ می‌کرد و می‌نوشت: تلاش حسین بن علی، غیردموکراتیک و هرج و مرج‌طلبانه بود!


در الهیات سیاسی شیعه، انتخاب خدا هیچ گاه «اکراه بر مردم» نیست. همین سکوتی که علی کرد، اطاعت خدا بود. وجود چنین تقابلی میان «خدا» و «مردم» اساسا برای دین ما و فرهنگ ما نیست. این چیزی است که در تطور اجتماعی/ تاریخیِ مسیحیّت پیدا شده و در قرون اخیر به آثار فکری و هنری مسیحیان راه پیدا کرده، اما بعضی از ذوق‌زدگانِ تازه به دموکراسی رسیده، همین را گرفته‌اند و در این‌جا قالب زده‌اند!

۲۶ فروردين ۹۴ ۰ نظر

1. [تلاش برای وحدت نظری این دو جریان بیهوده است]

اصلاح طلبی تنها فرم نیست.. بلکه همواره دارای محتوای دموکراسی‌خواهی بوده است. همین محتواست که با اصولِ اصولگرایی تزاحم پیدا کرده و این شکاف را شکل داده است. خط قرمز اصولگرایان، تفسیری از دموکراسی است که با سکولاریسم مماسّ می‌شود. خط قرمز اصلاحات نیز تفسیری از اسلام است که به نقض دموکراسی می‌انجامد.. اصلاح‌طلبان، اصول خود را دارند و اصولگرایان منش خود را.. اگر سخن از سازش است، تنها تاکتیکی است بر سر منافع متقابل؛ اما هر گونه تلاشی برای آشتی مبنایی این دو جریان، بیهوده است..

2. [تلاش برای وحدت عملی بدون التزام به حکم ولی فقیه بی معناست]

در ظرف واقعیّت اجتماعی ـ نه بر سیاهه‌ی کاغذ ـ آدم‌ها می‌آیند و می‌روند، گروه‌ها منحل می‌شوند و انشعاب می‌کنند، نام‌ها تغییر می‌کنند و به روز می‌شوند.. اما تقابل و اصطکاک این دو جریان کلی همواره نمودار است. هنر ولی فقیه در جامعه‌ی دینیِ مردمسالار برقراری همین وحدت (سیاسی/ اجتماعی) در عین کثرت (فکری/ فرهنگی) است. وحدتی که بدون التزام عملی به حکم ولی فقیه دیگر معنایی نخواهد داشت.

۲۷ مرداد ۹۳ ۵ نظر


مردم + روشنفکران = دموکتاتوری

۰۷ بهمن ۹۲ ۱ نظر