د ر د و ا ر ه

درد را از هر طرف که بخوانی درد است
يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۳۲ ق.ظ

اگزیستانسیالیسم!

آی آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، در قالب چشمهایی سرد وترسناک نیا. برای مان از مرگ نگو. به گورستان نرو، گورستان پایان است. این بار توی دهان هیچ کس نزن، وعده ی توخالی نده، نفت را بر سر سفره ها نیار، نان مان را بر سر سفره هایمان باقی بگذار.

از آب و برق مجانی نگو. از تلاش انسانی بگو، از سازندگی و آبادانی بگو. از تعهد کور نگو، از تخصص و دانش و شعور بگو. آی آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، با شادی بیا. با تحجر نیا، با مارش نظامی و جنگ نیا، با آواز و موسیقی و رنگ بیا. با تفنگ های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا، با گل و بوسه و کتاب بیا. از تقوا و جنگ و شهادت نگو، از انسانیت و صلح و شهامت بگو. آزادی یک نعمت نیست، یک مسئولیت است! ما را با خودت آشنا کن، ما از تو چیز زیادی نمی دانیم.

ما فقط نامت را زمزمه کرده ایم. ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده ایم. ای نادیده ترین! اگر آمدی با نشانی بیا که تو را بشناسیم.. هان! آی آزادی، اگر به سرزمین ما آمدی، با آگاهی بیا. تا بر دروازه های این شهر تو را با شمشیر گردن نزنیم، تا در حافظه‌­ی کند تاریخ نگذاریم که تو را از ما بدزدند، تا تو را با بی بند و باری و هیچ بدل دیگری اشتباه نگیریم. آخر می­دانی؟ بهای قدمهای تو بر این خاک خون های خوب ترین فرزندان این سرزمین بوده است. بهای تو سنگین ترین بهای دنیاست. پس این بار با آگاهی بیا. با آگاهی، با آگاهی...

پ.ن: امام خمینی با طعم ادبیات اگزیستانسیالیستی



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

دوستان

اگزیستانسیالیسم!

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۳۲ ق.ظ

آی آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، در قالب چشمهایی سرد وترسناک نیا. برای مان از مرگ نگو. به گورستان نرو، گورستان پایان است. این بار توی دهان هیچ کس نزن، وعده ی توخالی نده، نفت را بر سر سفره ها نیار، نان مان را بر سر سفره هایمان باقی بگذار.

از آب و برق مجانی نگو. از تلاش انسانی بگو، از سازندگی و آبادانی بگو. از تعهد کور نگو، از تخصص و دانش و شعور بگو. آی آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، با شادی بیا. با تحجر نیا، با مارش نظامی و جنگ نیا، با آواز و موسیقی و رنگ بیا. با تفنگ های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا، با گل و بوسه و کتاب بیا. از تقوا و جنگ و شهادت نگو، از انسانیت و صلح و شهامت بگو. آزادی یک نعمت نیست، یک مسئولیت است! ما را با خودت آشنا کن، ما از تو چیز زیادی نمی دانیم.

ما فقط نامت را زمزمه کرده ایم. ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده ایم. ای نادیده ترین! اگر آمدی با نشانی بیا که تو را بشناسیم.. هان! آی آزادی، اگر به سرزمین ما آمدی، با آگاهی بیا. تا بر دروازه های این شهر تو را با شمشیر گردن نزنیم، تا در حافظه‌­ی کند تاریخ نگذاریم که تو را از ما بدزدند، تا تو را با بی بند و باری و هیچ بدل دیگری اشتباه نگیریم. آخر می­دانی؟ بهای قدمهای تو بر این خاک خون های خوب ترین فرزندان این سرزمین بوده است. بهای تو سنگین ترین بهای دنیاست. پس این بار با آگاهی بیا. با آگاهی، با آگاهی...

پ.ن: امام خمینی با طعم ادبیات اگزیستانسیالیستی

نظرات  (۴)

۰۲ مهر ۹۲ ، ۲۰:۵۹ طرحــواژه
سلام
زیبا بود و نمکین
دوستش داشتم
سلام آقا مصطفی
از مطالب خوبتون و خصوصا از ظاهر مرتب و منقّه سایتتون لذت بردم
با کمال افتخار در ذیل لیست دوستان مشتی لینک شدین
پاسخ:
سلام.. خوش اومدید
لطف دارید و بسیار ممنون که وقت گذاشتید
سلام واقعا که خیلی سایتتون عالیه تبریک میگم ممنونم.
پاسخ:
سلام
لطف دارید
۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۱۸ سجاد ابراهیمی
سلام....باید مشخص بشه که منظورت از "توی دهان هیچکس نزن" کی بوده!
هر چه سریعتر پاسخ بده. آدرس صفحه رو میدم وزارت اطلاعات... میل خودت!

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">