آی آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، در قالب چشمهایی سرد وترسناک نیا. برای مان از مرگ نگو. به گورستان نرو، گورستان پایان است. این بار توی دهان هیچ کس نزن، وعده ی توخالی نده، نفت را بر سر سفره ها نیار، نان مان را بر سر سفره هایمان باقی بگذار.
از آب و برق مجانی نگو. از تلاش انسانی بگو، از سازندگی و آبادانی بگو. از تعهد کور نگو، از تخصص و دانش و شعور بگو. آی آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، با شادی بیا. با تحجر نیا، با مارش نظامی و جنگ نیا، با آواز و موسیقی و رنگ بیا. با تفنگ های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا، با گل و بوسه و کتاب بیا. از تقوا و جنگ و شهادت نگو، از انسانیت و صلح و شهامت بگو. آزادی یک نعمت نیست، یک مسئولیت است! ما را با خودت آشنا کن، ما از تو چیز زیادی نمی دانیم.
ما فقط نامت را زمزمه کرده ایم. ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده ایم. ای نادیده ترین! اگر آمدی با نشانی بیا که تو را بشناسیم.. هان! آی آزادی، اگر به سرزمین ما آمدی، با آگاهی بیا. تا بر دروازه های این شهر تو را با شمشیر گردن نزنیم، تا در حافظهی کند تاریخ نگذاریم که تو را از ما بدزدند، تا تو را با بی بند و باری و هیچ بدل دیگری اشتباه نگیریم. آخر میدانی؟ بهای قدمهای تو بر این خاک خون های خوب ترین فرزندان این سرزمین بوده است. بهای تو سنگین ترین بهای دنیاست. پس این بار با آگاهی بیا. با آگاهی، با آگاهی...
پ.ن: امام خمینی با طعم ادبیات اگزیستانسیالیستی
الهی أغنِنی بتدبیرک عن تدبیری إیّای
خدایا با تدبیر خودت، من رو از تدبیر خودم بی نیاز کن
(امام حسین در دعای عرفه)
خدایا منو از دست خودم نجات بده؛ اختیار، بزرگترین جبر تاریخه..
با حفظ احترام، برای این همه سادهانگاری متأسفم. کسی که اهل فضل و ادب است، نمیشود همینطور سرش را از توی کتاب دربیاورد و بخواهد اوضاع جهان را تحلیل کند.. اگر تجربه مدیریت کلان و کار میدانی دیپلماتیک به این حرف های قشنگ توی کاغذ ضمیمه نشود، نتیجهاش می شود همین سادهلوحی برخی بزرگترهای ما.. مذاکره وقتی جزئی از پازل طرف مقابل است، مذاکره با شرایط نابرابر، مذاکره به عنوان یک تاکتیک، مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی به جهان یک ترفند خصمانه و حرکت حیلهگرانه است. به قول یکی: اوباما بیش از ما اهل نرمش قهرمانانه است ..
پ.ن: یکی از اساتید این گونه نوشته بود:
مذاکره، یعنی مذاکره. هیچ معنای دیگری ندارد که از آن بترسیم. در مذاکره، کسانی میبازند که یا دانش و تجربهی کافی برای گفتوگو ندارند یا هرگونه تغییری را به نفع خود نمیدانند.
بشنوید | من انقلابی ام؛ آیت الله خامنه ای
من به دمشق عشق تو، مست و مقیم بهر تو
تو زدلال و عز خود، عزم عزاز میکنی
مولانا
(در حاشیه ی حال و روزِ این روزهای دمشق و زبان حال مدافعان حرم)
.
1. اولین استراتژی شطرنج، گسترش مهره هاست.
2. رابطه با آمریکا یک متغیّر است نه ثابت. فعلا جمهوری اسلامی وضعیّت را به اقتضای شرایط بسته.. آن چه مهم است تشخیص حرکت فعلی و پیش بینی حرکت های بعدی است.
3. استراتژی دوم این است که اگر در گسترش مهره ها از حریف عقب هستید، از باز کردن وضعیّت پرهیز کنید.
نتیجه: هیچ کس با مذاکره مخالف نیست. ما با ذوق زدگی مخالفیم.. ذوق زدگی بعضی از دوستان نگران کننده است، حق بدهید.