[فرهادی، دموکراسی، صلح و اسکار]
آمریکا به کشورهای خاورمیانه نیروی نظامی اعزام کرده است، پایگاههای نظامی آمریکا در بسیاری از کشورها فعالاند، آنجلینا جولی به عنوان سفیر صلح آمریکا از آوارگان عراق و افغانستان دیدن میکند (عکسها در انتها) .. اینها نشان میدهد که کاخ سفید نگران صلح است!
اوباما برخلاف اعتراضات مردمش، همچنان در امور ایران از مشاورهی مایکل لدین بهره میگیرد(+) | در سال ۲۰۰۹، جایزهی صلح نوبل به باراک اوباما تعلق میگیرد | کشور او در زمان دریافت جایزه، درگیر دو جنگ رسمی با کشورهای خاورمیانه است! | آمریکا از سال ۱۹۸۰ تاکنون به ۱۶ کشور جهان حملهی نظامی کرده است | اواخر سال ۲۰۰۹ اسرائیل در یک حمله سایبری و با هدف سیستمهای صنعتی ایران، عملیات استاکسنِت [STUXNET +] را سازماندهی میکند و موجب اخلال در تاسیسات هستهای نطنز میشود | در سال ۲۰۱۲ موج جدیدی از تحریمها علیه ایران آغاز میشود | پژاک با سازماندهی بیسابقه به مرزهای غربی کشور هجوم میبرد | اسرائیل بیش از پیش ایران را به حملهی نظامی تهدید میکند | و در ساختمان وزارت خارجهی آمریکا همهی گزینهها روی میز است..
همان گونه که خدا مثل و مانند ندارد
ضدّ و نقیض هم ندارد.
حال به دو تفسیر از این جمله توجّه کنید:
1- متکلّمین: چیزی به نام «ضدیت» امری است که خدا آن را پدید آورده، پس شامل خود او نمی شود. (به نقل از آقای مرتضی رضوی)
2- فـلاسـفه: خدای متعال وجود محض است، و ضدّ او یعنی عدم.
[ وجود ≠ عدم ].
پ.ن
هرچند، هردوی این سخنان درست اند
اما میانشان فاصله ای است
از جدل تا برهان
کوته بینی آشکاری است اگر میراث عظیم شعرای متألّه و عرفای متذوّق که فاتح قله های عقل و عشق بوده اند را فروگذاریم و مسیرزندگی مان، و لحظه های جاری مان را با اشعار یک انسان شکست خورده ی پست و حقیر سامان دهیم.. انسانی سراپا شک و تردید که جهان بینی مشخصی ندارد؛ به امید هیچ آرمانی و در انتظار هیچ غایتی نیست؛ و جز ارضای امیال و هوس هایش، و سراییدن عقده ها و ناکامی هایش اندیشه ی دیگری ندارد.. انسانِ دَم غنیمت دان و بی خبری که نزد خانه ی عرق فروش پلاس است و مستی اش نه به خاطر «رهایی از خودِ مادی و جذبه ی معنوی» که از تریاک و شیره ی ناب و زن و شراب است..
به قول حافظ:
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند، به اعدا چه حاجت است
این اشخاص وصله های ناجوری هستند که بویی از زندگی عقلایی نبرده اند و از تدبیر و کیاستِ ساده ترین امور معاش عاجز بوده اند.. از این رو یا در خلسه و تخدیر سیر می کردند و یا مشغول بد گفتن و بیراه گفتن از هستی و آفرینش و همه ی قوانین طبیعی و فراطبیعی، روزگار می گذرانده اند. سارتر در رمان تهوّع می نویسد: من وقتی این درختان تکراری، این ابرهای تکراری، این روزهای تکراری را می بینم، وقتی این آفرینش عبث و بیهوده را نظاره می کنم تهوّع پیدا می کنم.
ماجرا وقتی به اوج میرسد که همین اشخاص دست میزنند به تفسیر اشعار کسانی مثل حافظ و مولوی و عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند. امثال شهید مطهری برای اینکه حافظ را از دست این بیخبران نجات دهد چقدر زحمت کشید و کتاب عرفان حافظ را به یادگار گذاشت. آیتالله خامنهای نیز در کنگره حافظ در دهه 60 در یک خطابه قوی و شنیدنی به همین نکات اشاره میکند++ .
بشنوید | جهان بینی عارفانهی حافظ
به این سخنان از احمد شاملو توجه کنید:
«برای من همه چیز آیداست... تنها آرزویی که برایم باقی مانده این است که پس از مردن، لاشه مرا در گورستان عمومی دفن نکنند. بگذارید دستکم پس از مرگ، آرزوی من برای به دور ماندن از مردم و پلیدیهایشان برآید؛ مردمی که از ایشان متنفرم. من وظیفهای برای خود در قبال این مردم نمیشناسم... من یک لاکی دارم و خزیدهام توی آن. من به هیچ چیز در زندگی اعتقاد ندارم».
همچنین یدالله رویایی همسفر و رفیق شاملو به سفرِ ایتالیای شان اشاره کرده و در خاطراتش این گونه نوشته است: «روزها و شبهای ما در کوچههای رم و بارهای ونیز به مستی و بیخبری میگذشت؛ با ویسکی و آذوقهای از تریاک و شیره ی ناب که با خود برده بودیم و مخدراتی دیگر، گاهی هم از نوع عُلیایش، با دلبرکانی نه چندان غمگین»
به بهانهی اوج گرفتن جنبش والاستریت
بخشهایی از یادداشت وفاق اجتماعی، سید مرتضی آوینی
ما نمیتوانیم به عالم جدید پشت کنیم و چشم از تکنولوژی و علوم جدید بپوشیم، اما در عین حال هرگز نخواهیم توانست بر محور توسعه تکنولوژی آن سان که در غرب روی داده است وفاق اجتماعی پیدا کنیم . توسعه تکنولوژی در غرب با غلبه روحیه سرمایه داری و نفی شریعت ملازمه داشته است و این امر به تبع تمدن غرب تنها در میان اقوامی محقق خواهد شد که هویت تاریخی مستقلی ندارند و یا در ذات دین و سنت ها یشان ممانعتی در راه رویکرد به این شریعت جدید که با اومانیستی غرب ظهور کرده است وجود ندارد در ژاپن نه تنها دین و سنت چون عاملی بازدارنده بر سر راه توسعه تکنولوژیک و رشد سرمایه داری عمل نکرده است، بلکه بالعکس، دین شینتو و سنتهای کهن ژاپنی چون خاک آماده ای است که شجره سرمایه داری و تکنیک در آن ریشه دوانده است. مهم ترین صفاتی که شینتو ئیسم را آماده گر قبول این روح جدید ساخته آن است که شینتوئیسم یک دین اسطوره ای و کاملآ ابتدایی است که نظام اخلاقی منسجم و معینی نیز ندارد و به عبارت دیگر ، این دین دارای شریعتی ثابت و معین نیست.
روشنفکران غرب زده و یا وابسته در کشور ما ، با علم به این حقیقت که روح عرفان اسلامی _ و به عبارت بهتر عرفان شیعی _سد راه قبول شریعت علمی جدید است ، سعی دارند که با عرفی کردن تفکر غربی و اعمال رفرم های پروتستانتیستی در تفکر دینی، این مانع را از سر راه بردارند و بسیاری از روشنفکران متشرع نیز بدون خود آگاهی و از سر جهل نسبت به تبعات مساعی خویش، با این تلاش ها همراهی و هم سویی می کنند .تهاجم فرهنگی غرب علیه تفکر انقلابی اسلام نیز از همین خللی که در عزت و استقلال ملی _ که عین هویت دینی ماست _ توسط روشنفکران غرب زده داخلی ایجاد شده است مؤثر می افتد.حکایت این روشنفکران همان حکایت «اسب چوبی تروا» ست که در شکم خویش سربازان دشمن را پنهان داشته است .
اگر این تفسیرهای پروتستانتیستی جدید از شریعت وجود نداشت، تهاجم فرهنگی شیطان اکبر،و حتی ماهواره، می توانست در نهایت به قوام و استحکام هر چه بیشتر رابطه این امت با دین رسول الله بینجامد، چرا که از یک سو تجربه تاریخی نشان داده که اسلام همواره از درون شکست برداشته و هجوم بیرونی فقط هنگامی مؤثر افتاده که نفاق در بنای مستحکم دین ایجاد خلل کرده است و از سوی دیگر ، اصلآ حقیقت اسلام در مبارزه با شیطان ظهور پیدا می کند، و این حکمتی است که در آفرینش شیطان وجود دارد.
***
گسترش تکنولوژی ارتباطات و پدیدارهای ویدئو و ماهواره هم نباید که ما را مرعوب کنند. اگر ما معتقد هستیم که دین اسلام عین فطرت بشر است نباید ترسی به دل راه دهیم و البته از این واقعیت نباید اسبابی برای غفلت زدگی خویش فراهم کنیم . اومانیسم مسلط بر عالم جدید اگر چه برای دورانی کوتاه سلطنت بر جهان و روان انسان ها را در کف دارد ، اما از انجا که بر حقیقت مبتنی نیست ، خواه نا خواه به بن بست محال خواهد رسید _که رسیده است _ و در این حالت ، چون عقربی که در محاصره آتش خود را نیش می زند، اسباب فروپاشی و اضمحلال را خود علیه خویشتن فراهم خواهد آورد و از درون فرو خواهد پاشید . فرو ریختن مرزهای جغرافیایی در جهان ارتباطات اگر چه در ظاهر به ضرر ماست، اما در باطن امر چنین نیست. غرب از فرو ریختن این مرزها بیشتر در وحشت خواهد افتاد ، چرا که سلطنت او بر فریب استوار است و هر چه بگذرد مردم جهان بیشتر به واقعیت امر پی خواهند برد.
نمیخواهم بگویم که امپریالیسم خبری و یا ارتباطی وجود ندارد و یا ما باید در برابر ماهواره و ویدئو تسلیم شویم، بلکه میخواهم بگویم همانسان که امپریالیسم سیاسی از درون خواهد پاشید، امپریالیسم ارتباطی نیز عناصر منافی با ماهیت کنونی خویش را در ذات خود دارد و فی المثل اگر ما نمیتوانیم ورود ویدئو را به کشور خود کنترل کنیم، غرب هم از اعمال این کنترل عاجز است. اکنون در افغانستان شبکه ویدئویی غیر رسمی مجاهدین افغانی، عملا در خدمت غایات آنان، مرزهای تبلیغاتی رژیم را انکار میکند. امپریالیسم ارتباطی دیر یا زود ناگزیر خواهد شد که تسلیم حقایق شود و آن روز است که این عقرب خودش را نیش خواهد زد.
عصر تمدن غرب و سیطره روح سرمایهداری بر بشر به پایان رسیده و عالم در محاصره حقیقت است. اکنون اگرچه شبکه قاچاق ویدئویی وفاق اجتماعی ما را بر محور دین و اخلاق مذهبی تهدید میکند، اما حقیر این عرصه را آوردگاه مبارزهای عظیم میبینم که بین آدم و دعوات شیطانی نفس امارهاش درگیر است. آدم فریب خورده و از بهشت حقیقت وجود خویش هبوط کرده، اما دیگر توبهاش مقبول افتاده است و زود است که باز گردد: "فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه. "شیطان از سوراخهایی که شبکه ویدئویی در خانه گشوده است سرک می کشد؛ باید این شبکه را کنترل کرد، اما در عین حال، راه حسن استفاده از این مرزهای فروریخته بر ما بسته نیست.